فندق کوچولوی من

با من بـمـان

فرزند عزیزم: آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی، اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و درکم کن یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم... وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شر من ده نکن وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار م...
26 مهر 1390

دندان آسیاب

آرش عزیزم الان حدود 2 هفته است که خیلی اذیت میکنی و حسابی کلافه هستی همش میخوای بری ددر و اصلا با هیچی آروم نمیشی دیدم دندونهای آسیاب که خیلی سخت است داره با هم در میاد یکی بالا در آمده سمت چپ و دو تای پایین هم با هم در اومده امیوارم زودتر کامل بشه که راحت بشی پسر خوشگل من این همه اذیت نشی قربونت برم.... ...
10 مهر 1390
1